سلام گل پسرم دوشنبه بابا هنوز نرمه بود منم صبحش با آجی پانی رفت خونه باباجون و قرار شد دایی بیاد دنبال شما تا از مدرسه بیای خونه باباجون. عصری قرار بود بابا بیاد خونه من برگشتم ولی شما گفتی می خوام شب برم چای خوری و حسینیه واسه همین هم نیومدی. بابا از نرمه اومد شب کار بود و رفت سر کار. فردا صبحش ( صبح سه شنبه) بابا از سر کار که اومد ما هم اومدیم خونه بابا جون. مطابق هر سال دسته های عزا داری اومدن در خونه باباجون اینا. بعد از ناهار من و بابا و آجی پانی اومدیم خونه ولی شما باز هم موندی اونجا. بابا دوباره شب کار بود و رفت سر کار. صبح امروز ( چهار شنبه) با از سر کار اومد خونه و قرار شد بیایم دنبال شما و با هم بر...