یه جمعه ی متفاوت
سلام گلای ناز من امروز صبح بابا ساعت ۹ از سر کار اومد. ظهر هم بابابزرگ اومد خونمون. دیشب واسه شام منتظرش بودیم ولی نیومد. آخه دیروز ظهر بابابزرگ ناهار خونمون بود و آنا خونه عمه زهره، بعد بابا رفت آنا رو اورد و رفتیم سر خاک. بعد دوباره آنا رفت خونه عمه زهره چون شوهرش رفته بود ماموریت و محمد ماهان هم سرماخورده بود، بابابزرگ هم رفت خونه خودشون. بابا بزرگ بعد از ناهار رفت و بعد بابا چند ساعتی خوابید و بعد حاظر شدیم و زدیم بیرون. اول رفتیم پارک ملت و چون خیلی سرد بود زیاد نموندیم. بعد هم رفتیم جمعه بازار فقط واسه اینکه اقا ارشیا کاکتوس بخره. بعد هم رفتیم گلدون گرفتیم و بعد آش و بعد نون سنگک. سر شب هم مامان باغبونیش گل ...
نویسنده :
مامان ارشیا و پانیا
20:13