نیمه شعبان 96
سلام گل دخترم امروز بابا روز کار بود، تا اومد با هم رفتیم خیابون. خیابونا حسابی شلوغ بودن و شربت و شیرینی می دادن و دوغ و گوش فیل و بعضی جاها بستنی، ما از ماشین پیاده نشدیم فقط دور دور کردیم! یه جا که دوغ می دادن ور داشتیم و گل دختر حسابی مانتو مشکی مامام رو صفا داد و البته صورت خودش. یه جا هم شربت زعفرون، که داداش بعدش گفت به احساسی دارم کاش نخورده بودم، بعدش هم رفتیم پارک. ...