خواب زیر پشه بند
دیروز عمواینا رفتن اصفهان بابا هم شب کار بود. منو گل پسرم هم رفتیم خونه بابا جون. شب با دایی ها رفتی زیر پشه بند خوابیدی فکر کنم به یکی از ارزو هات رسیدی. وقتی خوابت برد اوردمت پیش خودم. ولی فهمیدی که از زیر پشه بند اوردمت بیرون. فردا صبح بابا دوباره اضافه کار وایساده بود. ما هم همون جا موندیم. بعد از ظهر هم خاله معصومه اومد اونجا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی