آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 29 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

چهار سال و نیم با تو

1393/6/27 9:0
254 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم عزیز دلم امروز چهار سال و نیم که وارد زندگی من و بابا شدی. حتی نمی تونم تصورش رو کنم که اگه نبودی زندگی من و بابا چه شکلی بود. اصلاً تا حالا ادامه داشت یا نه. عزیز دلم تو با بودنت پایه های زندگیمون رو محکم تر کردی. این روز ها که دایی رفته سر خونه و زندگی خودش خیلی دلم گرفته. اول به خاطر اینکه دیگه احساس می کنم دایی اون جور که باید پشتیبانم نیست و دیگه نباید زیادی ازش توقع داشته باشم. تا خدای نکرده رو زندگیش سایه نندازم و دوم به خاطر اینکه وقتی به این فکر می کنم یه روزی تو هم بزرگ می شی و می ری و تنهام می زاری دلم می گیره.

این چند روز بابا رفته نرمه و ما هم اومدیم خونه باباجون. خیلی دلم می خواست باهاش برم ولی به خاطر کارایی که تو عروسی کرد و از سر لجبازی باهاش نرفتم و هم اینکه خونه بابابزرگ اینا واقعاً احساس تنهایی می کنم. آخه بابا اونجا اصلاً حواسش به من نیست. من هم دلم نمی خواد پیش بابا باشم و تنها باشم. عزیز دلم بهم قول بده هیچ وقت تنهام نزاری. نمی خوام که از زندگیت به خاطر من بگذری نه فقط می خوام در کنار زندگیت حواست به من هم باشه. آخه یه حسی بهم می گه من همیشه در کنار بابا تنهایی رو حس می کنم پس وقتی تو رفتی سر خونه و زندگی خودت بدون مامان تو خونه تنهاست.

بدون که کاری نکنی که خانومت با تو باشه و تنها باشه. نزار وقتی خونه باشی اون تنها ترین بشه. پسرم از زندگیت لذت ببر. عشق رو تجربه کن. بزار قلبت مالامال از عشق باشه. نزار وقتی به عقب نگاه می کنی یه کوله بار از حسرت و آه و ای کاش پشت سر خودت ببینی. عاشق باش و عاشق بمون. 

امیدوارم هرگز مثل بابات نباشی. امیدوارم هرگز مردی نشی که نتونی احساسات رو بروز بدی امیدوارم هرگز دل مامان رو نشکنی. امیدوارم به همه آرزوهات برسی و هیچ وقت نخوای به عقب برگردی. با رویا زندگی نکن. رویاهات رو به واقعیت تبدیل کن. نزار بقیه زندگیت رو خراب کنن. صبر رو از من به ارث ببر و آینده نگری رو از بابا. هرگز دل نشکن. چون هیچ چسبی نمی تونه قطعات یه دل شکسته رو به بچسبونه حتی اگه اون چسب بوسه باشه و یا ببخشید. هیچ وقت دست کم روی شریک زندگیت نزار. بهش اعتماد به نفس بده. بهش جسارت بده تا همه وجودش رو به پات بزاره. دوستش داشته باش و خوب باش.

عزیزم دوست دارم. تو آینده ی مامانی. امید وارم عشقی رو که من تجربه نکردم تو تجربه کنی.

پسندها (2)

نظرات (1)

خاطره
29 شهریور 93 18:43
مامان ارشیای عزیزم دلت نگیره..خدا کریمه خدا پناه همه تنهایی های ماست