دومین روز مهد
امروز صبح هم همگی با هم بیدار شدیم. بابا طیه یه عملیات غافل گیرانه اعلام کرد می خواد بره نرمه. بعدش هم ما رو رسوند جلوی مهد رو رفت.
توی ماشین که کلی ذوق داشتی و می خندیدی.
ولی نمی دونم چرا تا رسیدیم اونجا این شکلی شدی.
امروز از مهد که اومدی خونه بعدش دایی محمود اومد دنبالمون رفتیم خونه باباجون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی