آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 14 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 12 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 4 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

سومین روز مهد

1393/7/7 22:20
246 بازدید
اشتراک گذاری

امروز هم با هزار بدختی از خواب بیدارت کردم. تا بیدار شدی و آماده شدی کلی طول کشید. 

 

 

 

 

 

 

وقت نشد صبحانه بخوری یه لقمه درست کردم و توی راه دادم دستت.

 

 

وقتی رسیدم مهد بچه ها شعراشون رو خونده بودن و داشتن نرمش می کردن. نشد شعر ببعی رو واست ضبط کنم. بعدش هم واسه همین بیچارم کردی.

 

 

 

 

 

 

این هم آقا ارشیا و سپهر گلی

 

ولی شعر سلام رو ضبط کردم. یه مقدارشو خودت حفظ کرده بودی و بقیه شو هم با هم کار کردیم.

سلام سلام سلام خوش اومدی عزیزم

سلام سلام سلام به بچه تمیزم

بزرگ شدی ما شاالله

دیگه تو نیستی تنها 

یه عالمه دوست داری

دوست های خوب و زیبا

عجب کیف قشنگی مامان واست خریده

کیف به این قشنگی تا به حالا کی دیده

بیا بکن نقاشی 

ماهی تو حوض کاشی 

ورزش و نرمش بکن

تا همیشه شاد باشی

 

واسه برگشت از مهد دوچرخه تو واست اورده بودم و باهاش اومدی خونه. البته توی راه کلی اذیت کردی و پشیمونم کردی. سه با هم خوردی روی زمین.

عصر هم با دایی سعید و زن دایی رفتیم بیرون و از اونجا رفتیم خونه باباجون. 

باباجون پنج شنبه گذشته رفته بود سر کار و امروز اومد. ولی عوضش خاله فرحناز امروز رفت رفسنجان.

موقعی که دایی می خواست خاله رو ببره ترمینال ما هم باهاشون اومدیم خونه.

 

پسندها (3)

نظرات (0)