آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 13 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 11 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 3 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

اخرین نرمه سال 93

1393/7/18 22:09
233 بازدید
اشتراک گذاری

امروز با عمو آیت و عمه زهره رفتیم نرمه. جو اولش سنگین بود و کم کم همه چیز عادی شد. آنا واسه ناهار مرغ سر برید و شکم پرش کرد. سر سفره بابا دل مامان رو شکوند. خیلی ناراحت شدم. تا عصر اونجا بودیم. بعد از ظهرش هم واسه بابابزرگ اینا مهمون اومد(عموی زن عمو منیژه) عمه زینب اینا هم اومدن. بابا آرش موند و ما با عمو آیت برگشتیم خونه. عموی بابا (شهریار) هم با ما اومد.

پسندها (2)

نظرات (0)