آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

دادا امیرعلی

1392/6/9 23:47
159 بازدید
اشتراک گذاری

امروز قبل از ظهر دادا امیرعلی اومد خونه آجی زهرا. بعد از ناهار نخوابیدی سر و صدا می کردی اجازه هم نمیدادی بابا بخوابه. واسه همین ما هم رفتیم خونه آجی زهرا. اونجا هم زهرا و امیرعلی خوابیدن ولی تو هیچی. وقتی اومدیم خونه گل پسرم یهو تب کرد و شروع کرد به عطسه کردن واسه همین با هم رفتیم دکتر. وقتی اومدیم داروهاتو بهت دادم. ولی شربت استامینوفن رو وقتی بهت دادم کلی استفراغ کردی. میگفتی که دوستش ندارم تلخه. خلاصه واسه پایین اوردن تبت از قرص استفاده کردم. بابا شب کار بود وقتی رفت گلکم هم یه کم بعد خوابید آخه ظهر نخوابیده بودی. بعدش هم آجی زهرا و امیر علی اومدن خونمون.

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان پانیمامان پانی
12 بهمن 96 21:20
محبت