سومین جلسه کلاس زبان و اولین سرماخوردگی
سلام گلای نازم
امروز صبح بابا صبح از سر کار اومد و رفت نرمه.
من آجی پانی هم حسابی سرماخوردیم.
از مدرسه که اومدی اولش گفتی امروز کلاس نمی رم. ولی بعدش گفتم اگه امروز نری دیگه اصلا نمی خواد بری دیگه چونه نزدی. آجی از ساعت ۱۲ خواب بود ولی وقتی خواستم بیدارش کنم دیدم هنوز خوابش میاد و چون سرماخورده بود دیگه اصرار نکردم. به دایی سعید زنگ زدم تا بیاد شما رو ببره کلاس. ولی دیگه خودم و آجی اومدیم دنبالت، امروز باز هم دیکته زبان داشتی، این بار شدی ۱۵، و خانوم تون گفته بود که دفعه بعد مطمئنا ۲۰ می شی!!!!!
از کلاس که برگشتیم کلی نق زدی که بریم خونه باباجون ولی چون سرماخورده بودیم دیگه نرفتیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی