آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 13 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 11 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 3 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

اولین غیبت سال تحصیلی 96-97

1396/8/2 23:24
233 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عشقای مامان

امروز صبح ساعت 5 ارشیا از خواب بیدار شد و گفت دلم درد می کنه. با سر و صدای ارشیا انیا هم بیدار شد و دیگه نخوابید.

ارشیا ساعت 7 گفت که دلم بدتر شد و درد می کنه. من هم به خانم سعیدی زنگ زدم که ارشیا مدرسه نمیاد.

ولی خوب یه ساعت بعد هیچ اثری از اثار مریضی تو ارشیا دیده نشد.

امروز ظهر هم نخوابیدین. نمی دونم شما دوتا چقدر انرژی دارین.

سر شب من با کمک گرفتن از دایی محمود پانیا رو خوابوندم . بعدش خودم دیگه بی هوش شدم.

واقعا روز سختی رو داشتم. مخصوصا که سرماخرده بودم و سردرد داشتم و هم اینکه امروز مربای به درست کردم ولی یه کم سوخت واسه همین هم اعصابم به هم ریخته بود. آخه داشتم از پانی عکس می گرفتم آقا ارشیا اذیت می کرد از قابلمه غافل شدم.

دیروز رفتیم واسه پانی لباس گرفتیم. شما هم تو خیابون یه ذرت مکزیکی خوردی فکر کنم همون هم عامل دل درد امروز صبحت شد.

 

پسندها (1)

نظرات (0)