پایش دوسالگی
سلام دختر خوشکلم
امروز صبح بلاخره رفتیم واسه پایش دوسالگی.
صبحی آنا و بابابزرگ اومدن شهرضا بابا هم رفت دنبالشون، حوالی ساعت ۹ بابا زنگ زد که اگه می خوای بری خانه بهداشت حاظر باش. بابا اومد و حاظر شدیم و رفتیم. دو نفری جلو ما بودن و هر دو دوتا پسر بچه دو ماهه بودن.
نوبت ما که شد و رفتیم تو خانمه به بابا گفت که بره اتاق واکسیناسیون و تست قند و چربی ناشتا بده. پانی به زور از بابا جدا شد و به زور تونستیم وزنش رو بگیریم. دخترکم وزن که اضافه نکرده بود هیچ کم هم کرده بود و قرار شد ماه دیگه بریم واسه پایش دوباره😩😫😩😫😭😭
ولی کار بابا طول کشید. با پانی که رفتیم پیش بابا مسول اونجا داشت فشار بابا رو می گرفت پانی خیلی ترسید و زد زیر گریه. اوردمش بیرون و سرش رو به گنجیشک ها گرم کردم تا بابا بیاد.
بعد از خانه بهداشت رفتیم چند برگ پیرینت واسه پوشه کار داداش گرفتیم و بعدش رفتیم مدرسه داداش جون.
خانم ارشیا گفت که باید ریاضی بیشتر کار کنه و بقیه درساش خوبه. وقتی اومدیم خونه بابا دوباره رفت تا در بابابزرگ اینا رو بده واسه تعمیر پانی هم همراهش رفت. پانیا می گفت بابا پسیلا( پفیلا) و انان ( انار) می خوام.