یک سال و نیم با تو
سلام گل نازم
امروز یک سال و نیمه شدی.
کلی شیطون بلا شدی و نمک می ریزی. تا تلفن زنگ می زنه می دوی و می گی الو الو. گوشی رو هم که می گیری اصلا حرف نمی زنی.
می خوام از جیش بگیرمت ولی اصلا همکاری نمی کنی.
عاشق النگویی، عاشق لاک و البته لباس بپوشیم و بریم بیرون.
صدای چند تا حیون رو یاد گرفتی:
مامان: جوجه می گه
پانی: جی جی
مامان گاوه می گه
پانی: ما ما
مامان: قورباغه می گه
پانی: قوقور
مامان: کلاغه می گه
پانی: قوقو
مامان: سگه می گه
پانی: اول می گفتی نون نون( چون به اقا سگه تو نرمه نون داده بود) حالا می گه هاپ
مامان: ببعی می گه
پانی: ب
خوب غذا نمی خوری، عاشق پفیلایی و برنج و ماکارانی دم نکشیده. خیار هم خوب می خوری. بعضی وقتا خوب موز می خوری و بعضی وقتا اصلا.
عاشق چایی هستی البته با اند( قند).آدامس هم دوست داری. سالاد هم خوب می خوری.
راه به راه میای می گی: مامان شیر! البته به عروسک هات هم تعارف می کن که بعدش سریع حسودی می کنی و پرتشون می کنی اون ور.
خدا نکنه جایی از بدنت زخم بشه یه الم شنگه ای به پا می کنی که نگو.
قبلا واسه حمام رفتن اذیت نمی کردی وای حالا اصلا همکاری نمی کنی ولی به یمن آقا قورباغه (لیف داداش) می شه ارومت کرد.
بابا: بابا رو دوست داری؟
پانی: نه
بابا: بابا رو چندتا دوست داری؟
پانی: ده تا
کلمه هایی که یاد گرفتی:
بابا، مامان، أرش ( ارشیا)، دد، نون، آب، هاپو، عمو، دایی، خی( خیار)، یا علی، جی جی( جوجه)، مو( گیره مو)
گیره موهاتو میاری و می گه همشون رو بزن به موهام.
عاشق عمو پورنگی و نگاه می کنی و البته می رقصی.
بیشتر تو اشپز خونه قابل رویتی چون یا داری به ماشین لباس شویی ور می ری یا داری فندک گاز رو می زنی یا داری ظرف های تو کابینت رو می ریزی بیرون.
وقتی دعوات می کنم سریعا بقض می کمی ولی به سی ثانیه نرسیده یادت می ره.
همیشه جای دستات روی میز تلوزیون و در وردی هست. همیشه می ری سر کیف من و دادش و میریزیشون بیرون. چند روز پیش که رفته بودی سر کیف داداش یکی از نی هاشو ورداشته بودی و کرده بودی توی دماغت ، کلی خون اومد.