آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 26 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

امتحان ترم ۵

1396/9/14 17:16
124 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

امروز پانیا بلافاصله بعر از رفتن ارشیا بیدار شد. صبحی که دیگه حسابی مریضی خودشو نشون داده بود و رنگ و روی دخترکم حسابی داد می زد که مریضه. دیدم حسابی صداش گرفته واسش لوبیا گرم کردم و بعدش عدس پختم. ساعت ۱۱/۳۰ دخترکم رو حمام دادم.

ظهر که ارشیا اومد پانیا حسابی کسل بود و ناهار هم نخورد گرچه احساس کردم سیره. ارشیا که پی حرف نرفت و واسه امتحان زبانش چیزی نخوند. واسه ترم بعدش حسابی تردید دارم.

ساعت ۲:۴۵ با بچه ها رفتیم مدرسه ارشیا و همون جا موندم تا امتحانش رو بده. دیگه دیدم رفت و برگشت سخته. اول ازمون شفاهی داد و بعد کتبی؛ ساعت ۴ راهی خونه شدیم.پانیا که کلی اونجا سرگرم شد. از نشستن رو صندلی ها و قدم زدن تو حیاط و با گچ نقاشی کشیدن رو تخته سیاه.

موقع اومدن هم سوار کالسکه نمی شد می گفت می خوام خودم بیام ولی وسط راه حسابی حوصلم رو سر برد و به زور سوار کالسکه اش کردم.

سر شب پانیا حسابی حالش بد بود و دائم نق می زد.با مکافات خوابید.می خواستیم بریم عیادت شوهر عمه زینت که پانیا حال ندار بود دیگه نرفتیم.

یه نیم ساعت پیش پانیا تو تب می سوخت بیدارش کردم بش ایبو پروفن دادم. بد خواب شد. الان انگاری می خواد بخوابه.( حوالی ۱۲ شب)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)