یه اخر هفته تکراری
دیشب دوباره پانیا برنامه داشت و اذیت کرد.
امروز دایی محمود و دایی مهدی هم برگشتم محل خدمت! ( خاش و تهران)
صبحی آنا زنگ زد که واسه ناهار بریم اونجا. ولی چون پانیا مریض بود بابا رد کرد و قرار شد بعد ناهار بریم. ساعت یک و نیم بود که رفتیم. عمو ایت و عمو یحیی و عمو جهان گیر اینا هم اونجا بودن. همو داریوش هم گویا پیش پای ما رفته بود. تا عصر اونجا بودیم و بعدش اومدیم خونه.
بابا من و پانی رو گذاشت خونه و با ارشیا رفتن تا پانصد دستگاه واسه گرفتن یه سری فاکتور.
وقتی هم که اومد تا یه دوساعت یه عالمه جمع و تفریق انجام داد.
واسه شام عدسی درست کردم. بابا هم شب کار بود و رفت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی