پانیا دون دون شده 😔😔😔😔😭
سلام گلای نازم.
امروز صبح احساس کردم که روی صورت پانی چند تا دونه قرمز وجود داره.
تا ظهر که یه باره دیدم روی صورت و دست و پاهاش کلی دونه های قرمز هست. کلی ترسیدم که نکنه آبله یا سرخک باشه. بعد از ظهر ارشیا کلاس زبان داشت. زنگ زدم به دایی سعید تا ارشیا رو ببره کلاس و بیاره. واسه پانیا هم نوبت دکتر گرفتم.
بابا روز کار بود وقتی اومد گفت بابابزرگ اینا مهمون (تدین) دارن، انا هم نوبت دکتر داره باید بریم اونجا. کلی کلافه و گیج شدم. بلاخره رفتیم. چیزی طول نکشید که عمو یحیی اینا هم اومدن. از استرس اینکه سرخک باشه و النا هم بگیره دلم داشت می یومد تو حلقم.
خلاصه تا ۹:۱۵ اونجا بودیم و بعد رفتیم مطب دکتر. ما که رسیدیم دکتر رفته بود. رفتیم درمانگاه بیمارستان، اونجا فوق العاده شلوغ بود. رفتیم اورژانس، اونجا عن اول گفتن برید سطح شهر و بعد یه دکتر راضی شد پانیا رو معاینه کنه و گفت احتمالا حساسیت دارویی هست. یه سری دارو جدید نوشت و اومدیم خونه.