این روزهای دخترک💕
دخترک این روزها غذا خوردنش بهتر شده. خدا رو شکر دیگه از مریضی خبری نیست.
دخترک حسابی چرب زبون شده و در تماس تلفنی اول می گه:«سلام عزیزم» و بعد میگه: خوبی؟ سلامتی؟ و چه خبر؟
شبا تا قصه شنگول و منگول رو واسش نگم نمی خوابه و البته خودش حبه ی انگوره،
هنوز کامل به خبر دادن دستشوییش عادت نکرده و بعضی وقتا😔😔😔😔
موقع رفتن دستشویی و برگشت هم برنامه داریم: وقتی می خواییم برییم واسه پوشیدن دمپایی و وقتی برمی گردیم واسه بستن در.
حرف حرف خودشه! اگه آب بخواد باید بقلش کنی ببریش بش آب بدی، اگه بگه بابا آب بده، باید بابا آب واسش بیاره و از دست کسی دیگه ای آب نمی خوره.
تا نزدیک یخچال می شیم می گه دالو(دارو) نمی خورم.
عاشق ترش(نارنگی) و انان( انار). پسته و بادوم های خونه رو هم نابود کرده. هر وقت هم مامانم ازش می پرسه چی خوردی می گه: عدسی لوبیا
همش می گه بابا نسکامه(نسکافه) می خوام. خودش هم که با وسایل بازیش بازی می کنه وقتی تو فنجوناش چیزی می ریزه می گه نسکامه درست کردم، بفرمایید نسکامه بخورید.
هر وقت ما چای می خوریم اونم می خواد البته با اند(قند) فراوان.
همچنان سر داداش زوره! دائم جامدایش رو ور می داره و کف اتاق پخش می کنه. شمشیر داداش رو همش وز می داره و می کوبه تو سر و کله ارشیا ی بی چاره!
وقتی بابا به داداش دیکته می گه اونم دفترشو میاره و کنار ارشیا دراز می کشه و مثلا داره می نویسه، بدیش اینجاست که بعد بابا اونم تکرار می کنه و ارشیا به قول خودش گیج می شه و دادش در میاد.
کنتولوت(کنترل) تلویزیون هم در انحصار خانم خانوماست!😡😡
گوشیم منو میاره و میگه واسم آینگ( آهنگ) بزار و بعد شروع می کنه به چرخیدن دور خودش و یعنی داره میرقصه. به بقیه هم گیره می ده که برقصن.
دفتر نقاشی جدید شو با چسب جلد گرفتم تا خراب نشه ولی جلدشو قلفتی کند و برگه هاشو می کنه و با چاقوچو (قیچی) تیکه تیکه می کنه. نمی دونم چرا این دفترشو دوست نداره و همچنان تو قبلی خطی ( نقاشی) می کشه.
یه خط تو یکی از برگه هاش می کشه و بعد می بنده و میاره میگه نگاه کن. ادم مجبور می شه از اول تا آخر دفترشو ببینه و بگه قشنگه. بعد دفتر رو که دستش می دم می گه: درد نکنه( دستت درد نکنه) ، سلامت( به سلامت)
قبلا بعد حمام براش شسوار می کشیدم ولی جدیدا نمی زاره.