اندر حکایت مریضی
پری شب خیلی حالت بد بود واسه همین دیروز صبح با دایی سعید رفتیم دکتر از اونجا هم رفتیم خونه باباجون. داروهاتو بهت دادم ولی انگار بدتر شدی کلی بالا اوردی. عصر دوباره با دایی بردمت دکتر گفت که یه ویروسه باید دورش طی شه واست ازمایش نوشت ولی به علت همکاری نکردنت اومدیم خونه. آجی زهرا هم دیروز خیلی حالش بد بود. امروز صبح چون دفترچه بیمت دیگه برگ نداشت اول رفتیم تامین اجتماعی بعدش هم آزمایشگاه. ولی باز هم همکاری نکردی. مطب دکتر روبروی آزمایشگاه بود رفتیم اونجا به آقای دکتر ماجرا رو گفتم و چون از دیشب دیگه .... آقای دکتر گفت اشکالی نداره نمی خواد آزمایش بدی. باباجون هم تو خیابون بود. باهاشون اومدیم خونه. بردمت حمام ناهار خوردی و الان هم تو یه خواب نازی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی