آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 14 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 12 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 4 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

امروز ما

1396/11/4 22:13
330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای مامان

امروز بابا عصر کار بود. ارشیا که از مدرسه اومد گفت خوابم میاد، منم گفتم یه ساعت بخواب واسه کلاس زبان بیدارت می کنم. زن عمو و آجی زهرا هم با آنا رفتن خونه عمه زهره. ارشیا ۲:۳۰ از خواب بیدار شد و کلی گریه زاری راه انداخت که چرا دیر بیدارم کردی می خواستم زبان بخونم. هر جور بود راضیش کردم و با پانیا راهی کلاس زبان شدیم. امروز هوا خوب بود و دیگه به دایی سعید زنگ نزدم. از کلاس که برگشتم زنگ زدم خونه باباجون تا ببینم دایی محمود از پادگان اومده یا نه تا اگه اومده بیاد دنبال ماو بریم ارشیا و ورداریم و بریم خونه باباجون، که دایی بود و ولی آخرش با تاکسی اومد دنبالمون. پانیا رو بردم حمام و بعدش با هم رفتیم خونه باباجون.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دخترکم قبل سشوار:

 

 

 

دخترکم بعد از سشوار

 

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان صدرامامان صدرا
5 بهمن 96 9:13
خوش بگذره عزیزای دلم❤😙😙