این روزهای ما
سلام خوشکلای مامان.
چند روزه هوا گرم شده؛ آرش پری روز کولر رو راه اندازی کرد. ولی به محض روشن شدن کولر آبریزش بینی پانیا هم شروع شد. حالا نمی دونم حساسیته یا اینکه واقعا سرماخورده.
ارشیا که هنوز واسه کلاس تابستونش تصمیم نگرفته. کلاس زبانش که پا برجاست ولی از ٢٣ شروع می شه. کونگ فو رو هم که می گه نمی رم. قبل از اون دو ترم رفته بود شطرنج و بعدش پارسال رفت کونگ فو و امسال دوباره می گه شنا. خودم که اصلا موافق این همه تغییر رشته نیستم ولی خوب حالا باید ببینم نظر خودش چی میشه. فعلا که داره روزی دو تا درس از ترم های پیشش دوره می کنه تا وقتی کلاسش شروع بشه امادگی داشته باشه.
واسه پانیا کما بیش کارتون های زبان اصلی شو می زارم. گرچه تا ٩٠ درصد موارد پپا پیگ نگاه می کنه و گاهی هامف و بعضی وقتا سگ های نگهبان. جدیدا غلط و غلوط هر چی می شنوه تکرار می کنه و اسم شخصیت ها رو یاد گرفته. چند روز پیش چای دم داده بودم اوردم واسه بچه ها و ارش، یه باره پانیا دوید اومد جلو(عاشقه چایه) و به نظرم گفت: tea time .
ارش متوجه نشد. ولی وقتی به ارش گفتم دیدی پانیا چی گفت اون هم جا خورد. خدایی ته دلم زیاد باور نداشتم بچه فقط با کارتون دیدن زبان یاد بگیره ولی بعد اون مصمم تر شدم و البته امیدوارتر.
این دو سه روزه دوتا بارون خیلی کوچولو هم بارید و تا پانیا می دید بارون میاد می دوید تو حیاط و می گفت: بالون بالون، بالونه هی
از ابتدا ماه مبارک واسه پانیا این تعارض رخ داده که چرا مامان چیزی نمی خوره( آخه همیشه شریک خوراکی هاش می شدم😁😁).
وقتی چیزی می خوره می گه: نمی خولی؟
می گم: نه مامان
میگه: چلا؟
میگم: تنها چیزی که به ذهنم می رسه اینه که بگم دندونم درد می کنه !!!"
با یه قیافه حق به جانب میگه: خوب وقتی مسواک نمی زنی ایجولی می شه.
دو هفته ای هست که زهرا اینا رفتن خونه بابابزرگشون و جالبه که ارشیا و پانیا هیچ تو حیاط نمی رن. حتی پانیا که دوچرخه هم خریده فکر میکردم دیگه نمی شه از تو حیاط جمش کرد ولی خوب انگاری تا زهرا نباشه این دوتا هم انگیزه ای واسه تو حیاط رفتن ندارن.
این روزا پانیا وقتی آرش می خواد بره سر کار بهانه میاره که منو هم ببر. اینم از چونه زنی های پانیا:
پانیا: بابا منم میام سر کال
بابا: نمی شه که بچه ها بیان
پانیا: من بچه نیستم خانوم شدم
بابا: نمی شه که بابا نمی زارن بیان
پانیا: بابا یه کیف بخر منو بزار توش درش رو ببند بعد منو هم ببر سر کال
من و بابا تو این لحظه دلمون می خواد بخوریمت. هر روز هم پانیا می گه بابا کیف خریدی؟
امروز بابا گوشت قرمز خریده بود داشتیم خوردش می کردیم؛ ارش گفت رو گوشته زده بود اصلاح شده ببین چقدر چربیش کمه!!
ارشیا: بابا اصلاح شده یعنی چی؟ یعنی هر روز موی گوسفندا رو می زنن تا اصلاح شون کنن.
منو آرش که تقریبا ترکیده بودیم.
امشب شب ١٩ ماه رمضان و اولین شب قدره. از دوستانی که این پست رو می خونن التماس دعا داریم.