آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 30 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

این روزهای ما

1397/3/13 21:22
471 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام خوشکلای مامان.

چند روزه هوا گرم شده؛ آرش پری روز کولر رو راه اندازی کرد. ولی به محض روشن شدن کولر آبریزش بینی پانیا هم شروع شد. حالا نمی دونم حساسیته یا اینکه واقعا سرماخورده.

ارشیا که هنوز واسه کلاس تابستونش تصمیم نگرفته. کلاس زبانش که پا برجاست ولی از ٢٣ شروع می شه. کونگ فو رو هم که می گه نمی رم. قبل از اون دو ترم رفته بود شطرنج و بعدش پارسال رفت کونگ فو و امسال دوباره می گه شنا. خودم که اصلا موافق این همه تغییر رشته نیستم ولی خوب حالا باید ببینم نظر خودش چی میشه. فعلا که داره روزی دو تا درس از ترم های پیشش دوره می کنه تا وقتی کلاسش شروع بشه امادگی داشته باشه.

واسه پانیا کما بیش کارتون های زبان اصلی شو می زارم. گرچه تا ٩٠ درصد موارد پپا پیگ نگاه می کنه و گاهی هامف و بعضی وقتا سگ های نگهبان. جدیدا غلط و غلوط هر چی می شنوه تکرار می کنه و اسم شخصیت ها رو یاد گرفته. چند روز پیش چای دم داده بودم اوردم واسه بچه ها و ارش، یه باره پانیا دوید اومد جلو(عاشقه چایه)  و به نظرم گفت: ‌tea time .

ارش متوجه نشد. ولی وقتی به ارش گفتم دیدی پانیا چی گفت اون هم جا خورد. ‌خدایی ته دلم زیاد باور نداشتم بچه فقط با کارتون دیدن زبان یاد بگیره ولی بعد اون مصمم تر شدم و البته امیدوارتر.

این دو سه روزه دوتا بارون خیلی کوچولو هم بارید و تا پانیا می دید بارون میاد می دوید تو حیاط و می گفت: ‌بالون بالون، ‌بالونه هی

از ابتدا ماه مبارک واسه پانیا این تعارض رخ داده که چرا مامان چیزی نمی خوره( ‌آخه همیشه شریک خوراکی هاش می شدم😁😁). ‌

وقتی چیزی می خوره می گه: ‌نمی خولی؟ ‌

می گم:‌ نه مامان

میگه: ‌چلا؟

‌میگم: ‌تنها چیزی که به ذهنم می رسه اینه که بگم دندونم درد می کنه !!!"

با یه قیافه حق به جانب میگه: ‌خوب وقتی مسواک نمی زنی ایجولی می شه.

دو هفته ای هست که زهرا اینا رفتن خونه بابابزرگشون و جالبه که ارشیا و پانیا هیچ تو حیاط نمی رن. حتی پانیا که دوچرخه هم خریده فکر میکردم دیگه نمی شه از تو حیاط جمش کرد ولی خوب انگاری تا زهرا نباشه این دوتا هم انگیزه ای واسه تو حیاط رفتن ندارن.

این روزا پانیا وقتی آرش می خواد بره سر کار بهانه میاره که منو هم ببر. اینم از چونه زنی های پانیا:

‌پانیا: ‌بابا منم میام سر کال

بابا: ‌نمی شه که بچه ها بیان

پانیا: ‌من بچه نیستم خانوم شدم

بابا: ‌نمی شه که بابا نمی زارن بیان

پانیا: ‌بابا یه کیف بخر منو بزار توش درش رو ببند بعد منو هم ببر سر کال

من و بابا تو این لحظه دلمون می خواد بخوریمت. هر روز هم پانیا می گه بابا کیف خریدی؟

امروز بابا گوشت قرمز خریده بود داشتیم خوردش می کردیم؛ ‌ارش گفت رو گوشته زده بود اصلاح شده ببین چقدر چربیش کمه!!

‌ارشیا: ‌بابا اصلاح شده یعنی چی؟ ‌یعنی هر روز موی گوسفندا رو می زنن تا اصلاح شون کنن.

منو ‌آرش که تقریبا ترکیده بودیم.

امشب شب ١٩ ماه رمضان و اولین شب قدره. از دوستانی که این پست رو می خونن التماس دعا داریم.

 

پسندها (20)

نظرات (5)

❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
13 خرداد 97 22:19
چه خاطرات شیرینی
زنده باشین و شاد
مامانیمامانی
13 خرداد 97 22:26
الهیییی
چه بهانه گیری های بامزه ایخنده
مامان مریممامان مریم
14 خرداد 97 14:58
برای ما هم دعا کنید💐😍❤
مامان ارشیا و پانیا
پاسخ
محتاجیم به دعا
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
14 خرداد 97 15:21
آفرین به این قلم👏👏👌👌
پست زیبایی بود❤💕🏵🏵
چقدر خوب همه چی رو توصیف و جاودانه می کنید .🌹🌼🌻🌺
ما هم التماس دعا داریم .🙏🙏🙏🙏
مامان ارشیا و پانیا
پاسخ
محتاجیم به دعا
عمه فروغعمه فروغ
14 خرداد 97 15:48
ای جانم هزارماشالله به پانیا خانممحبت...مگه میشه این بچه ها رو قانع کرد هر چی بگی بازم راه حل جدید میارنخنده....طاعاتتون قبول باشه تو این شب ها ما رو دعا کنیدمحبت
مامان ارشیا و پانیا
پاسخ
واقعا که درست می گید!!!