تولد دادا کورش
امروز صبح بابا روز کار بود و قرار شد ما با عمو یحیی اینا بریم تولد دادا کورش بابا آرش هم از سر کا بیاد اونجا. ظهر عمو اومد گفت که حاضر شین تا بریم. منو گل پسر هم حاضر شدیم و منتظر اومدن عمو. این انتظار سه ساعتی طول کشید و خلاصه ساعت سه راه افتادیم و رفتیم تولد دادا. ساعت چهار ترمینال صفه بودیم. وقتی پیاده شدیم عمو جهان گیر اینا رو هم دیدیم و با هم رفتیم سرزمین عجایب.
تولد خوبی بود خوش گذشت و گل پسرم هم کلی دست زد و ذوق کرد. ساعت هشت هم با عمو یحیی برگشتیم خونه. بابابزرگ اینا شب رو خونه ما بودن.
فردا صبحش هم بابابزرگ اینا با بابا آرش رفتن تا خونه شهید بشتی رو تمیز کنن. دوباره واسه ناهار اومدن خونه خودمون. بابا عصر کار بود ناهار نخورده رفت سر کار. عمو یحیی و عمه زینب هم واسه ناهار خونه خودمون بودن. بعد از ناهار دوباره رفتن خونه بابا بزرگ اینا رو تمیز کنن.
عصر عمو یحیی اومد ماشینو گذاشت. بابابزرگ اینا دیگه نیومدن اینجا. ما هم رفتیم خونه باباجون.