روز دختر سال ٩٧
:
گشته دختر بر زمین همچو پری
چون نگینی هست بر انگشتری
لطف ایزد شامل حالش شود
هرکسی دارد به خانه دختری
صبحی عمو ایت دو تا کیک واسه زهرا و پانیا گرفت. و بعد ازظهر کیک رو نوش جان کردید البته با کلی حاشیه سازی:
ارشیا: چرا عمو منو دوست نداره و فقط واسه پانیا کیک گرفته؟
پانیا: کیک واسه خودمه و به ارشیا نمی دم!
عصرش هم ارشیا رو بردیم دندون پزشکی. خانم دکتر گفتن باید از فکش عکس رادیدلوژی گرفته بشه تا اگه دندون زیرش باشه دندون خراب رو بکشم و اگه نه درستش کنم.
بدو بدو رفتیم رادیولوژی و کلی هم شلوغ بود. چون خانم دکتر فقط تا ساعت هفت و نیم مطب شون باز بود کلی دعا کردم تا قبل اون کارمون راه بیافته. ولی هفت و ربع نوبت ارشیا شد و هفت و سی و پنج دقیقه هم عکس رو تحویل دادن. دیگه بابا گفت بریم عکس رو به یه دندون پزشک دیگه هم نشون بدیم.
رفتیم و آقای دکتر هم گفتن باید دندون کشیده بشه و قرار شد فردا ارشیا بره واسه کشیدن دندون.
راستی توی مطب خانم دکتر هر کاری کردم پانیا بشینه روی یونیت و خانم دکتر دندونش رو معاینه کنه پانیا راضی نشد و حسابی گریه زاری کرد.