آزمایش خون
سلام دختر خوشکلم ناناز مامان عشقم
دفعه پیش که رفتیم پیش دکتر شعاعی وقتی گفتم دخترکم ریزش مو داره؛ اقای دکتر گفتن که شربت زینک بهت بدم اگه خوب نشد باید بری آزمایش خون.
منم سه دوره زینک بهت دادم ولی خوب جواب نداد تا اینکه تصمیم گرفتم ببرمت تا آقای دکتر واست آزمایش بنویسه.
دیروز عصر رفتیم دکتر و آقای دکتر گفتن چون تو سه سالگی باید ازمایش قند و چربی هم بچه بدن یه سری کامل واسش ازمایش می نویسم که دیگه یه باره همه رو چک کنیم. قرار شد امروز صبح ناشتا بریم ازمایشگاه.
صبح تا بیدارت کردم و نمونه ادرار ازت گرفتم و راهی شدیم شد ٨. ارشیا دیگه نیومد و موند خونه.
چون دیروز نوبت گرفته بودیم دیگه مستقیم فتیم اتاق نمونه گیری. قبل شما هم داشتن از یه دختر کوچولو دیگه نمونه گیری می کردن وای که چقدر گریه می کرد و جیق می زد. منم سعی کردم حواست رو پرت کنم و متوجه موضوع نشی.
بعدش نوبت دخترکم شد وقتی روی تخت دراز کشیدی فکر کنم دیگه متوجه قضیه شدی و زدی زیر گریه. ولی خوب باز هم خیلی صبوری کردی و زیاد شلوغ بازی نکردی. چون رگ یکی از دستات خوب نبود اقای دکتر هز هر دو دستت نمونه گرفتن و بعدش دوتا توپ بهت جایزه دادن و دو تا چسب زدن روی دستات و یکی هم بهت جایزه دادن. که اون یکی رو هم نمادین زدیم روی دست ارشیا.
وقتی رسیدیم خونه انگاری که داغ دلت تازه شده بود دوباره زدی زیر گریه و حسابی هم خودت رو واسه داداش جون لوس کردی.
تا ظهر دستات مثل حالت قنوت بالا بود و کلی ناز می کردی و تا بابا چسبا رو از رو دستات کند دیگه انگاری یادت رفت. ولی بعدظهر که برومت حمام می گفتی به دستم دست نزن درد می کنه.
عصرش هم بابا می خواست بره نرمه ما رو اول گذاشت کلاس چرتکه و بعدش خودش رفت. اوایل وقتی می رفتیم واسه چرتکه ارشیا دوست داشتی ولی حالا دیگه همش می گی حوصلهم سر رفته و بریم خونه.
کلاس که تموم شد می خواستیم بریم خیابون ولی دایی رو دیدیم و مستقیم اومدیم خونه.
اخر شب هم شماها خواب بودید که بابا ارش اومد.