یلدای ۹۸ 🍉
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر...
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان..
قراری طولانی به بلندای یک شب..
شب عشق بازی برگ و برف...
پاییز چمدان به دست ایستاده!
عزم رفتن دارد...
آسمان بغض کرده و میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست...
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز...
و... تمام میشود
پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی،
رفتنت به خیر...
سفرت بی خطر
⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄
یلدای امسال بابا عصر کار بود و ما هم اولش قرار بود بمونیم خونه ولی بعدش به اصرار ارشیا راهی خونه باباجون شدیم. و چون تاکسی گیرمون نیومد زنگ زدیم دایی محمود اومد دنبالمون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی