آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 25 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

بدون عنوان

1392/11/27 18:12
316 بازدید
اشتراک گذاری

چهار شنبه با بابا آرش رفتیم خونه باباجون. بلاخره طلسمش شکست آخه از روز اربعین بابا اونجا نرفته بود. دایی سعید گفت که فرداش قراره دوباره بره سر کار. خدایا مواظبش باش.

جمعه  صبح بابا بزرگ اومد اینجا و بعد از شام دوباره رفتیم خونه بابا بزرگ.

دیروز بابا عصر کار بود. بعد از ظهر هم چون زن عمو کلاس رانندگی داشت زهرا رو گذاشت پیش ما. بابا دیشب اضافه کار موند.

امروز صبح هم بابا از سر کار اومد. ظهر هم رفت دانشگاه. من هم گل پسرمو بردم حمام و بعدش خوابید وقتی بابا اومد از خواب بیدار شد . حالا هم چایی دم دام می خواییم چایی بخوریم.

 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان پانیمامان پانی
17 بهمن 96 5:35
محبت