سبزه ی عید
امروز صبح با پانیا رفتیم خیابون تا کتاب زبان های ارشیا رو بدم فنری کنن. موقع برگشت هم رفتیم گل فروشی و یه گل قاشقی گرفتم. یه گلدون هم گرفتم که سبزه عیدو یه سر و سامونی بش بدم. آخه احساس می کردم هسته پرتقال هایی که واسه عید سبز کرده بودم دیگه حسابی جاشون تنگ شده بود.
امروز بابا نرمه بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی