باز هم تدفین و تشییع
سلام گلای ناز دیروز صبح یکی از فامیلای بابا (پسر طاهر) ( البته فامیل باباجون هم می شد) فوت شد. یه پسر جون که تصادف کرده بود و چند روز تو بیمارستان بود و بعد تشنج می کنه و فوت می شه. امروز صبح تشییع جنازه بود. ارشیا مدرسه بود، منو بابا و پانیا رفتیم بابابزرگ اینا رو ورداشتیم و رفتیم واسه تشییع. البته من و پانیا غسال خونه نرفتیم و موندیم خونه باباجون. بابابزرگ اینا و بابا ارش و باباجون رفتن. واسه تدفین من و پانیا هم رفتیم ولی چون هوا خیلی سرد بود و یکمی بارون می زد موندیم تو ماشین. بعد از تدفین اومدیم خونه و بعد از ظهر دوباره ساعت ۲ رفتیم واسه مراسم ترحیم. البته این بار ارشیا هم باهامون بود. تو راه که می رفتیم یه ...