وای که چقدر خستمه تو یک هفته گذشته همت کردم تا پانیا رو از پوشک بگیرم. اخه دلم نمی خواست بعد ٢ سال و نیم این کار رو انجام بدم و گفتم تو این چند روز باقی مونده اینکار رو بکنم. خلاصه تو این سه روز گذشته پانیا خیلی اذیت شد و اذیت کرد. با اینکه جیشش رو کامل خبر می داد و شبا هم دیگه اصلا پوشکش نمی کردم و فقط وابستگیش به خاطر پی پیش بود ولی اصلا فکرشو هم نمی کردم که اینقدر سخت باشه. آخه پانیا از اون دسته بچه هایی که از عمل دفع می ترسن. و واقعا هم وحشت داره با اینکه چند بار تا حالا رفته دستشویی البته بعد ٥٠ بار ولی هنوز ترسش نریخته. این چند روز یه روز در میون دفع داشته و اونم از صبح تا عصر ٥٠ بار می برمش دستشویی و اخرش کاری نمی کنه و برمی گرد...