پارک رفتن شبانه
پنج شنبه بابا شب کار بود. من و گل پسرم هم با عمو ایت رفتیم خونه بابابزرگ. عمو یحیی و عمو جهان گیر هم اونجا بودن. بعد از شام عمو می خواست با زن عمو و عمه برن پارک. عمو با دوستاش مسابقه والیبال راه انداخته بود. این شد که ما هم باهاشون راهی شدیم. تا ۱۲.۵ پارک بودیم و گل پسرم هم واسه اولین بار سوار سرسره بزرگه شد. چند وقته که خط تلفن مون خرابه این پست رو هم با هزار بدبختی با گوشی اقا ارشیا گذاشتم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی