۲۸ صفر ۹۶
۲۸ صفر امسال
سلام گلای ناز من
امسال ۲۸ صفر متفاوتی از هر سال داشتیم. هر سال خونه باباجون و شله زرد نذری مامانی.
ولی امسال😔😔😔😔😔
گلای من دیروز پسر عموی بابا یعقوب بابای محدثه تصادف کرد و فوت شد. امروز هم خاکسپاریش بود. دیروز من ارشیا و پانیا رو گذاشتم خونه باباجون ، یعنی دایی مسعود اومد و بردشون اونجا بابا ۲ صبح رفته بود دنبال عموش اینا. بعدش خودم با زن عمو رفتیم خونه عمو شهریار. تا عصر اونجا بودم و بعدش با باباجون برگشتم. امروز صبح هم ارشیا موند خونه باباجون و من و پانیا و باباجون و مامانی رفتیم خاکسپاری. بعد خاکسپاری هم من و پانیا رفتیم خونه عمو شهریار. تا ساعت ۴ اونجا بودیم و بعدش با زن عمو و آجی زهرا و بابا ارش رفتیم دنبال ارشیا. وقتی رسیدیم شله زرد مامانی تقریبا تموم شده بود. مامانی واسمون شله زرد گذاشت و اومدیم خونه. بابا ما رو گذاشت و دوباره برگشت خونه عموش. هنوز هم نیومده.ارشیا یه دوش گرفت و بعدش بش دیکته گفتم.