یه پست پانیایی
سلام دختر گلم
امروز می خوام یه پست کامل و جامع واسه پانی جونم بزارم.
دختر گلم خیلی با محبت شدی و البته لجبازتر!
برات هر چیزی که می گیریم صد بار تشکر می کنی! میای می گی مامان یه چیز تو گوشت بگم بعد اروم می گی مامان ممنونم واسم خرید کردی!
قبلا هر وقت مامانی ازت می پرسید کی میای اینجا می گفتی فردا ولی حدودا دو ماهه هر وقت ازت می پرسن کی میای خونمون می گی همین الان😂
بابت هر کاری که می کنی جایزه می خوای!
خیلی دوست داری بزرگ بشی و کارای بزرگترا رو انجام بدی!
دوست داری بزرگ بشی و قند بزرگ بخوری! اخه وقتی بت چای می دم یه قند کوچولو بهت می دم و می گم آدم بزرگا باید قند بزرگ بخورن!
یه بار آنا بهت گفت دخترا که اصلا قند نمی خورن!!! بعد موقع چای خوردن مچش رو گرفتی و گفتی پس چرا آنا خودش قند خورد!
هنوز هم عاشق چای نبات و نسکافه هستی! البته به قول خودت نسکامه!
نقاشیت در حال پیشرفته. گاهی اصلا چیزب نمی کشی و فقط خط خطی می کنی گاهی هم شیر می کشی!
اینم از خانواده شیری که کشیدی!👇
عاشق رنگ آمیزی هستی. دیروز با هم رفتیم خیابون واست یه کتاب رنگ امیزی گرفتم بابا هم از سر کار که اومده بود واست دو تا کتاب رنگ آمیزی و یه بسته مداد رنگی و دفتر نقاشی و پاکن گرفته بود! آخه سر کارشون نمایشگاه لوازم التحریر زده بودن!!! حالا آخر سالی چرا الله اعلم!!!!
پانیا و این همه خوش بختی محاله!!!!!👇
چند روز پیش که با هم رفته بودیم لوازم التحریری واسه داداش کاغذ شطرنجی بگیریم پشت ویترین مغازه یه چیزی رو نشون دادی و گفتی مامان من از این ماجیک ها (ماژیک ها) می خوام! به خانومه گفتم می شه لطف کنید یکی از این ماژیک ها هم بدید!
خانومه خندید و گفت اینا پاکنه!!!!! جلل خالق پاکن اتودی ندیده بودم که دیدم!!! البته فکر کنم بیشتر به خاطر طرح کیتیش چشمت رو گرفته بود! اومدیم خونه گفتی مامان مثل داداش اسمم رو روش بنویس!!!!👇👇
و اما شعرهایی که این چند وقت پانیا حفظ کرد تتونستم بزارم. همه رو با هم اینجا می زارم.
۶. یه روز آقا خرگوشه👇
💗💗💗💗💗💗💗💗💗
۷. رفتم به باغ پرتقال👇
💗💗💗💗💗💗💗💗💗
۸. خرگوش من چه نازه👇
💗💗💗💗💗💗💗💗💗
۹. پاییزه پاییزه👇
💗💗💗💗💗💗💗💗💗
۱۰. یک گاز برگ👇
💖💖💖💖💖💖💖💖💖
و اما قصه های کوتاهی که این چند وقت برای پانیا خانوم می خوندم که از مجلات رشدی بودن که تو مدرسه به ارشیا می دادن.
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
این کیف رو واسه ارشیا وقتی هم سن و سال الان پانیا بود گرفتم. بیشتر از ارشیا پانیا ازش استفاده کرد تا زیپش خراب شد دو شب پیش زیپش رو عوض کردم.👇
💋💋💋💋💋💋💋
چند روز پیش مادربزرگم و خاله هام اومدن خونمون. حساب که پانیا رو شرمنده کردن:👇
کتاب داستان برجسته؛ عروسگ؛ گل سر
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
هنوز برات کارتون زبان اصلی می زارم. حسابی هم تکرار می کنی. شعر one little finger رو هم از حفظ می خونی. چند شب پیش به ارشیا می گفتی hurry up, خودم که شوکه بودم و البته کیف کردم.
برات سی دی های سوپر سیمپل سانگ رو از پیج نی نی سیتی گرفتم که انشالله پولی که بهشون دادم کوفت شون بشه! واقعا ارزش شو نداشت. بیشتر کلیپ هاشو خودم از نت دانلود کرده بودم و واقعا هیچ دسته بندی و نظم و ترتیب خاصی نداشت. خیلی هاش هم تکراری بود! اینجا نوشتم که ملتی که این پست رو می خونن مثل من گول نخورن!
💗💗💗💗💗💗
به دخترکم تو خونه می گم طلا. وقتی از عمد به رادمهر می گم طلا میای داد می زنی می گی من طلا هستم باید به اون بگی بلا!!!!!
اون روز می گفتی مامان ارشیا رو بندازیم تو سطل آشغال رادمهر رو بگیریم واسه خودمون.😨😨😨😨
چند روز پیش که داشتم یه فیلم از ۱۱ ماهگی پانیا که داشتن سر یه دفتر با ارشیا دعوا می کرد و ارشیا هی را به را آجی شو می زد بهشون نشون دادم. ارشیا گفت مامان پانیا اون وقتا چقدر خوب بوده! واقعا دلم واسش سوخت که زدمش! اجی خودم از رادمهر و محمد ماهان و النا بهتر بوده من قدرشو ندونستم!!!!!
ولی خوب پشیمونی دیگه سودی نداشت!
بعد ارشیا اروم گفت حالا مامان یه داداش میاری!!!! قول می دم نزنمش!!!!
😬😬😬😬😬😬
تکمیل خواهد شد!!!!