کشتی گرفتن آقا ارشیا
این هم از النگوهای طلایی که آقا ارشیا واسه مامان درست کرده شاید آقا ارشیا به فکر مامان باشه ...
اولین برف 93
از دیشب بلاخره برف شروع به باریدن گرفت. امروز صبح هم هر کاری کردم مهد نرفتی می گفتی می خوام بمونم ادم برفی درست کنم.. هنوز هم برف داره می باره. ...
آقا ارشیا زخمی شده
امروز ظهر که از مهد اومدی دیدم گوشه چشمت زخمی شده. می گفتی رفتم رو میز خاله پریدم پایین زخمی شده. کلی گریه کردی. عصر هم با بابا رفتیم بیرون تا واسه گل پسرم دکمه بخریم و بعدش هم واسه اولین بار رفتیم خونه دایی. ...
خبر خبر
سلام امشب من فهمیدم که برای اولین بار عمه شدم خیلی خوشحالم. ...
بدون عنوان
این هم از آخرین کار های من البته تو دو نسخه یکیش رو دادم به مامانی. ...
لباس زمستونی
...
شب یلدا و ۲۸ صفر ۹۳
شنبه که از مهد اومدی کلی ذوق داشتی چون خانومتون یه برچسب زده بود روی دستت. شما هم طبق معمول اون رو به کلکسیون برچسب ها اضافه کردی. یک شنبه صیح هم بعد از صبحانه زنگ زدیم به دایی محمود تا بیاد دنبالمون. آخه مامانی مطابق هر سال روز 28 صفر شله زرد نذر داشت. طبق معمول هم بابا همراه ما نیومد. بعد از شله زرد هم خونه باباجون موندیم. شما هم خوابیدی. آخه قرار بود شب یلدا هم خونه باباجون باشیم. شب یلدا تولد دایی مسعود و محمد هستش. البته تولد دایی 29 اذر هست ولی هر سال به یه روز تاخیر برگذار می شه. دایی محمد دانشگاه بود. پارسال هم دانشگاه بود. دم غروب بابا آرش هم اومد اونجا. دایی سعید اینا هم بودن. شما لج بازی می کردی و می گفتی تو...
کارهای هنری من
از مهر امسال میرم فنی حرفه ای کلاس ویترای. امروز تصمیم گرفتم عکس بعضی از کارهامو بزارم اینجا. کارهایی که رو شیشه انجام دادم: قابلمه پیرکسمو هم به این روز انداختم: کارهایی که رو سفال انجام دادم: و کار هایی که رو سرامیک انجام دادم و خودم هم عاشقشون شدم: ...