اولین روز پیش دبستانی
چهار شنبه نرفتی پیش دبستانی. چون بابا نرمه بود و من هم نتونستم ببرمت. امروز صبح هم بابا روز کار بود. واسه همین هم با تاکسی رفتیم. امیرمحمد اولین کسی بود که دیدیش. رنگ روپوش هاتون هم عوض شده بود و ما از همه جا غافل. بعد از مراسم صبحگاه به انتخاب خودت رفتی تو کلاس خاله فرشته، من هم چند دقیقه ای بودم و بعدش رفتم خانه بهداشت. ظهر هم چون هنوز تکلیف سرویست معلوم نبود با دایی محمد اومدیم دنبالت و بعدش هم رفتیم خونه باباجون. ...