آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 38 سال و 6 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

اولین روز مهد

1393/7/5 9:42
219 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

امروز اولین روز مهدت بود. صبحی ساعت 7 بیدار شدیم و با بابا راهی مهد شدیم. مهدت نزدیک بود ولی بابا گفت بهتره با ماشین بریم. خلاصه بعد از رد شدن از زیر قرآن و اسفند و چند تا عکس یادگاری راهی شدیم.

 

 

 

 

 

اولش که خیلی ذوق داشتی ولی کم کم استرس گرفتی. وقتی رسیدیم بچه سر صف بودن. اولش با کمال اعتماد به نفس رفتی وایسادی سر صف. ولی کم کم زدی زیر گریه. یکی از خاله ها اومد بقلت کرد و آروم شدی و بعد دوبارهگریه

من هم اشک اومده بود تو چشمام نمی تونستم بیام نزدیکت. ترسیدم اشکام بریزه و تو بیشتر بترسی. خیلی ذوقت رو کرده بودم و از طرفی چون دیدم جوجه کوچولوی من این جوری ترسیده بود و مظلوم شده بود دلم داشت می ترکید.غمناک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سر کلاس هم کلی بقض کرده بودی ولی کم کم یخت باز شد من هم یه ساعتی موندم و بعدش اومدم خونه ساعت 12 میام دنبالت.محبتبوس

 

 

راستی امروز روپوش نداشتی تا چند روز آینده روپوشت هم حاضر می شه.

 

پسندها (2)

نظرات (0)