اولین دیکته پسرم
این اولین دیکته گل پسرمه. آجی پانی مچالش کرد. اینجا ثبتش کردم که از دست آجی پانی در امان باشه. ...
جوجوها دارن میرن بیرون
امروز با آنا اینا و زن عمو و آجی زهرا رفتیم خونه عمو شهریار. ...
کاردستی
کاردستی
یلدای ۹۵
امروز بابا عصر کار بود. گفته بود که شاید ساعتی مرخصی بگیره بیاد تا یلدا با هم باشیم ولی نیومد. عصری هم آنا و عمه زهره اومدن اینجا و با زن عمو و آجی زهرا رفتن خونه خودشون. شما پشت سرشون گریه کردی ولی به خاطر بارندگی و درس شما و مشکل رفت آمد تصمیم گرفتم جایی نریم و یه یلدای سه نفره داشته باشیم. راستی امروز بابا عکس هاتونو رو گرفت. ...
بدون عنوان
...
۲۸ صفر ۹۵
سلام گل پسرم دیشب بابا شب کار بود و دایی محمود اومد پیشمون. اخه زن عمو هنوز بر نگشته. صبح هم با دایی رفتیم خونه باباجون. اخه امروز مامانی طبق هر سال شله زرد نذری داشت. آجی پانی که حسابی اذیت کرد و نق زد. واسه همین هم وقتی شما با دایی ها خواستی بری امامزاده منم باهاتون برگشتم خونه. بابا نبود رفته بود دنبال ما. چیزی طول نکشید که برگشت. اجی پانی که همچنان داشت نق میزد. تصمیم گرفتم ببرمش حمام. از حمام که اومدیم بیروم شما هم اومدی. اجی خوابید و شما هم رفتی حمام. راستی قبلش عمو سالار واسمون آش نذری اورد. شما هم حمام کردی و اش خوردی و خوابیدی. ...