چیدن خونه دایی سعید
امروز صبح بابا از سر کار اومد. هرچی بهش گفتم که مارو بزاره خونه باباجون قبول نکرد. گرفت خوابید. من هم بعد از ناهار زنگ زدم به دایی اومد دنبالمون. بعد از ضهر وسایل دایی سعید رو بردیم تو خونش. گل پسرم هم کلی کمک کرد مخصوصاً موقع پهن کردن فرش ها. همش می گفتی بریم کابینت ها رو تمیز کنیم. هر چی می گفتم که دیگه لازم نیست گوش نکردی آخرش هم خودت شیشه پاک کن رو برداشتی رفتی تنهایی تو آشپزخونه مشغول تمیز کردن شدی. وقتی چیدن وسیله ها تموم شد (هنوز همه جهیزیه رو کامل نخریدن) من و خاله رفتیم دوباره خیابون. امروز خاله خریدشو انجام داد ولی من نه. فقط به پارچه دیدم که اگه خیاط خوب پیدا کردم بدم خیاط.
من از خیابون رفتم خونه خودمون. هرچی به بابا آرش گفتم بیاد دنبالت بابا گوش نکرد. این شد که شب موندی خونه باباجون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی