آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 38 سال و 1 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

چیدن خونه دایی سعید

1393/5/15 21:51
305 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح بابا از سر کار اومد. هرچی بهش گفتم که مارو بزاره خونه باباجون قبول نکرد. گرفت خوابید. من هم بعد از ناهار زنگ زدم به دایی اومد دنبالمون. بعد از ضهر وسایل دایی سعید رو بردیم تو خونش. گل پسرم هم کلی کمک کرد مخصوصاً موقع پهن کردن فرش ها. همش می گفتی بریم کابینت ها رو تمیز کنیم. هر چی می گفتم که دیگه لازم نیست گوش نکردی آخرش هم خودت شیشه پاک کن رو برداشتی رفتی تنهایی تو آشپزخونه مشغول تمیز کردن شدی. وقتی چیدن وسیله ها تموم شد (هنوز همه جهیزیه رو کامل نخریدن) من و خاله رفتیم دوباره خیابون. امروز خاله خریدشو انجام داد ولی من نه. فقط به پارچه دیدم که اگه خیاط خوب پیدا کردم بدم خیاط. 

من از خیابون رفتم خونه خودمون. هرچی به بابا آرش گفتم بیاد دنبالت بابا گوش نکرد. این شد که شب موندی خونه باباجون.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

زندگی از آ...تا...ی
2 شهریور 93 15:49
از آ...تا...ی زندگی در زندگی از آ...تا...ی وبسایت جامع آشپزی، شیرینی پزی، کودک دای، هنری، سرگرمی، مشاوره خانواده و ازدواج و ...